هـــــو الـــمحـبــوب
سلام ، امروز پنجشنبه است و یک جورایی روز اموات!
و بد نیست لااقل اگر به فکر خودمان نیستیم، فکر آن بیچارههای واقعی باشیم که کاش چشممان باز میشد و میتوانستیم ببینیم که چه التماسی به ما میکنند.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَلِیٌّ وَلِیٌّ الله
آن جناب فرمودند: شنیدم از رسول خدا(ص) که فرمود هرکه این دعا را بخواندحق تعالی ثواب پنجاه سال عبادت به او عطا فرماید و گناهان پنجاه سال او را و پدر و مادرش را بیامرزد.
(بحار الانوار جلد 102)
پنداشته اند که ما ز خاموشانیم
همرنگ جماعت فراموشانیم
ما آرزوی کرب و بلا را داریم
با یاد حسینمان کفن پوشانیم
لبیک یا حسین علیه السلام
.
ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام
آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام
در میکده بودم ولی بیرون شدم چون غافلین
ای وای ازین بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام
لبیک یا حسین علیه السلام
.
جهان پرشور و ماتم شد
همه دلها پر از غم شد
بیا یا حضرت زهرا(س)
ببین ماه محرم شد
لبیک یا حسین علیه السلا
محرم آمد و ماه عزا شد
مه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگویید
دوباره شور عاشوار به پا شد
لبیک یا حسین علیه السلام
فانوس اشک هایتان را روشن کنید ، ماه غریبی شهید نینواست .
فرارسیدن ماه محرم تسلیت باد
لبیک یا حسین علیه السلام
دلم دریاچه ی غم شد دوباره / قد آیینه ها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور / بخون ای دل محرم شد دوباره . . .
.
آمد محرّم نبض عالم ایستاده از حرکتش حتّی زمین هم ایستاده
ما پیرو دستور «فابک للحسین» یم بر آفتاب دیده شبنم ایستاده
وقتی که پا در این حسینیّه نهادم بر تو سلام از دور دادم ایستاده
جارو کش فرش عزایت جبرئیل است فرشی که رویش عرش اعظم ایستاده
دم: «یا حسین» و بازدم: «جانم حسین» است نامت میان نوحه و دم ایستاده
پیش خدا روز قیامت سربلند است هر کس که پای تو مصمّم ایستاده
که شیعه در خط مقدّم ایستاده وَ الله که از هر عذابی در امان است
سینه زنی که زیر پرچم ایستاده از بس «أنا العطشان» تو خورده به گوشش
از جوشش خود چاه زمزم ایستاده ده روز دیگر خواهری در بین گودال
پهلوی جسم نامنظّم ایستاده
ازت تعریف کردند خوشت نیاد
!*____ ملک ، انسان ، حیوان __*!
آیت الله مجتهدی تهرانی:
خدای تبارک و تعالی بشر و ملائکه و حیوان را آفریده است. ملائکه روحانیت و عقل محض دارند و شهوت ندارند ، حیوانات فقط شهوتدارند و از روحانیت در آن ها هیچ خبری نیست و انسان مرکب است ازشهوت و روحانیت و عقل.
در بدن انسان همیشه عقل و نفس میخواهند کودتا کنند. عقل میخواهدنفس را از بین ببرد و نفس عقل را. در خیلی از انسان ها نفس کودتا کردهو عقل را از بین برده است.
کسانی که قتل انجام می دهند ، جنایت میکنند ، خیلی از گناهان را مرتکبمی شوند ، دیگر عقل ندارند ، حکومت در مملکت بدن آن ها با شهوت است ولی در مملکت بدن بعضی ها عقل حاکم است ، اگر گرسنه هستند مطابق
عقل غذا می خورند و مال حلال می خورند و در همه ی کارها از عقل استفتاء می کنند و بدانید که چنین کسی از ملائکه هم بالاتر است.ولی اگر در بدن او حکومت عقل تحت الشعاع حکومت نفس و شهوت است
در آن صورت آن فرد از حیوانات هم بدتر و پایین تر است.خدا در قرآن می فرماید( اولئک کالانعام ، بل هم اضل) سوره اعراف آیه 179
این ها مثل حیوان اند بلکه از حیوانات هم بدترند.
آخه آدم امامشو میکشــه؟
یه بار آقای قرائتی گفت: من بلد نیستم روضه بخونـــم
فقط چند تا جمله میگــم:
آخه آدم امامشو میکشــه؟
اگه خواست بکشه اینجوری میکشــه؟
تشنه میکشه؟
با اسب رو بدنش میتازونه؟
وقتی اینجوری کشت سرشو سر نیزه میزنه؟
به بچه شش ماهش هم رحم نمیکنه
به دختر سه سالش؟
به اهل و عیالش؟
.........
آقاجان
با یاد تو نشسته ام، در راهی که عبور کنی، میخواهم در آخرین غروب زندگی برجای پای تو نماز بگذارم؛
ای غریبه همیشه آشنای من، مهدی جان! بازگرد دیگر جانی نمانده است.
جوانیمان رفت و نیامدی... الوعده الوفا...
ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﺎﺭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ
ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ
ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﺑﺮﻕ ﻧﮕﺎﻫﺶ
ﻣﯽ ﮔﺰﺍﺭﺩ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺶ
ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﺭﻧﮓ ﺍﻭ ﺭﻧﮓ ﺍﻟﻬﻲ
ﻣﻲ ﺯﺩﺍﻳﺪ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻘﺶ ﺗﺒﺎﻫﻲ
ﻛﻴﺴﺖ ﺍﻭ ﮔﻨﺠﻴﻨﻪ ﻱ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭﺍﺭﺙ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﻮﻻﻳﻢ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ
ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺗﯿﻎ ﺳﺮﺥ ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ
ﺗﺎ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﭘﺎﺳﺨﻲ ﺑﺮ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ
ﺗﺎ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﺷﻤﺎﺭ
ﻻ ﻓﺘﻲ ﺍﻻ ﻋﻠﻲ ﻻ ﺳﻴﻒ ﺍﻻ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ
اللهم عجل لولیک الفرج وعافیة و النصر
و.وووووووووووو
چه کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بدون تو یا رب چه کنم؟؟؟؟؟
اللهم عجل علی ظهورک
این یک داستان نیست غصه است
در همین نزدیکیها
آیا زمانی فرا خواهد رسید که باور کنیم در همین نزدیکیها چشمهای نگرانی زندگیامان را هر روز مرور میکند؟
چشمانی مضطرب، که منتظر است تا با خوب شدن ما دلخوشانه پا در رکاب ظهور نهد.
بیاییم صادقانه یک بار هم شده بینیرنگ دست بر آستان نیازش بریم و شرمگینانه بگوییم اگر چشم به راه خوب شدن مایی تا بیایی چنین نخواهد شد؛ تا چنینیم.
پس خود از خدا بخواه چنان شود.
تو خود خوب میدانی که امواج پرتلاطم و سهمگین فتنههای آخرالزمانی میرود تا آخرین باقیماندههای این بنیان را ببرد.ا
ای عزیز! بر ما ببخش که چه بسیار دروغگویان لافزن شدهایم.
آیا باورکردنیست با وجود دهها و صدها و هزاران مؤسسه و مرکز و بنیاد و محفل و شیفته، همچنان گرد غریبی بر روی شما باشد؟!
که تو به اندازه یک باشگاه ورزشی نیز نزد ما مهم نیستی.
چه کسی باور میکند؟
چه گناهی دارند جوانان علاقهمند به تو که نمیتوانند بلندای عظمت تو را در فراز منارههای مسجدی به نام تو جستجو کنند؟
چه تقصیری دارند نوجوانان عزیزی که آنها را به این پندار واداشتهاند که نور معرفت تو را در ژرفای چاه عریضه جستجو کنند؟
ای مسافر غریب! نمیخواهم دردی بر دردهای تو باشم که این دلگویههای دل دردمندست. و نه زخمی بر دل دوستان راستین تو، که حساب آنها، نیک میدانم از این خطابها جداست.
زهی خوشخیالی است که موج گوشآزار حضور بیحاصل برخی وقتگذرانها را به ظهور صغرا تفسیر کنیم که نیمه شبها تابستان برخی مکانهای منسوب به تو، گواهی بر ناصواب بودن این برداشت است.
خود خوب میدانیم آنچه بر ما میرود، نه یاد تنهاییهای غریبانه تو، که رفع نیازهای پست دنیایی ماست.
و این هجوم، نه برای آزادی تو از زندان غیبت، که برای رفاه بیشتر خود است.
به راستی کدامیک از ما مدعیانیم که آمدن تو را آنگونه که واقعیت خواهد یافت، برتابیم؟
تا چه حد خود را برای آن آمدن، مهیا ساختهایم؟...
و ماآیا هرگز به این فکر کردهایم گریههای نیمه شب آن مسافر غریب برای چیست؟
بیگمان بخشی از آن مویهها برای بی وفایی ماست.
او میگرید؛ اما نه برای عریضههای چاهها؛ که برای گرفتارآمدگان در چاههای خود خواهی.
او میگرید؛ اما نه برای فرو غلطیدن جوانان در ورطههای گمراهی که برای سکوت دانشمندان.
مینالد . اما نه برای خود که برای ما...
بخوانید یاران، همه دلداران سرود هم عهدی در فراق جانان
می خوانم هر شب، شعر هم عهدی شب جمعه منم و ذکر یا مهدی
این بقیه الله ....
گفتم: دلم گرفته و ابرهای اندوهش سیل آسا می بارد. آیا نمی خواهی با آمدنت پایان خوشی بر دلتنگیم باشی.
گفتی بگو: «اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: اگر امید آمدنت نبود، اگر روز خوش ظهور در ذهنم تجلی گر نبود، هیچ گاه روزگار انتظار را برنمی تابیدم. آیا نمی خواهی به خاطر تنها دلخوشی دل غمدیده ام بیایی.
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: روز آمدنت نبودم، روز رفتنت هم نبودم، اما حالا با التماس از تو می خواهم که روز ظهورت باشم،
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: تو که گفتی با غم شیعیانت دلتنگ می شوی، اما من سوختم و از تو خبری نشد.
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: چه روزها و چه شبها این دعا را زمزمه کرده ام اما تو نیامدی.
گفتی: صدای تپش های قلبت را بشنو، اگر از جان برایت عزیزترم با هر صدای تپش قلبت باید زمزمه کنی«اللهم عجل لولیک الفرج»
و من به عقب بازگشتم و دیدم که چه سالها قلبم تپیده و برای آمدنت دعای فرج نخوانده ام، ای عزیزتر از جانم
السلام علیک یا حسین بن علی
.
?گفتم خدایاچگونه آغازکنم؟؟؟?گفت به نام من
?گفتم خدایاچگونه آرام گیرم؟؟؟?گفت به یادمن
?گفتم خدایاخیلی تنهایم؟؟؟ ?گفت تنهاترازمن؟
?گفتم خدایاهیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟ ?گفت به جزمن
?گفتم خدایاازبعضی هادلگیرم ?گفت حتی ازمن؟
گفتم خدایاقلبم خالیست ?گفت پرکن ازعشق من
?گفتم دست نیازدارم ?گفت بگیردست من ?گ
فتم بااین همه مشکل چه کنم؟؟؟ ?گفت توکل کن به من
?گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم ?گفت نه،نزدیکترین به تو ،من
?گفتم برای ارزوهایم چه کنم؟؟؟ ?گفت تلاش،به امیدمن
?گفتم چگونه ازین دنیادل بکنم وبرم؟؟ ?گفت به امید دیدارمن
?گفتم چگونه پایان دهم؟؟؟ ?گفت حافظ ونگهدارتو، من
?گفتم خدایا چرا اینقدر میگویی من؟؟؟ ?گفت چون من برای تو هستم و تو برای من ...?
آخرین نظرات